ازگندم پرسیدن عشقت كیه؟ ازخجالت زرد شد
از گل پرسیدن سرخ شد از یخ پرسیدن آب شد
ولى اگه ازمن بپرسن با افتخار میگم اونىكه داره این smsرومیخونه
.
.
تمام بیچارگى زلیخا ازروزى شروع شد
كه یوسف رابه غلامى قبول كردند
بیچارگى من هم ازروزى شروع شدكه تورادیدم
.
.
دستان عاشقت رمز رسیدن است
اینجاکنارتو بودن است
وقت عبورلحظه هاکارم ازعشقت غزل سرودن است
.
.
باران باشد تو باشی
و یک خیابان بی انتها.
آنگاه به دنیا میگویم خداحافظ.
.
.
.
مثل آن مسجد بین راهی،تنهایم.
هر کس هم می آید مسافراست،
می شکند،هم نمازش را هم دلم را !
.
.
دل هیچكس نمی سوزد برحال غمناكم
مگرسوزد همان شمعی كه میسوزد سرخاكم
سكوتی بودبر قلبم كه باآن می زدم
فریاد اگر ازشهر غم رفتی مرا هرگز نبر از یاد
.
.
به گمانم یادت پنجره احساسم را می كوبد،
زیرا در دلم هوای دلتنگی بپاست.
.
.
تودنیاچهارچیزازهم سیر نمیشن،
زمین ازباران، چشم ازگناه،
عاشق ازمعشوق،من از یارم.
لطفا پیامم ذو توى سایتتون بزارین
و بچه هاى سایت برام دعا كنین كه بهش برسم.
.
.
معلم براى سفید بودن برگہ نقاشیم تنبیهم کرد
وهمه به من خندیدند،اما من خدایی را کشیده بودم
که همه میگفتند:دیدنی نیست...